خاطرات و دلنوشته ها - من و کودک کار
من حسرت می خورم برای درس خواندن در خارج، تو حسرت می خوری برای اینکه فقط سواد خواندن و نوشتن یاد بگیری
من غیرتی می شوم برای کسی که به خواهرم چپ نگاه کند، تو غیرتی می شوی برای خواهری که جامعه آنرا مجبور به تن فروشی کرده
من در استخر شنا می کنم، تو در جوب های خیابان بازی می کنی
من برای تفریح به پارک می روم و از هوا و مناظرش لذت میبرم، تو برای تفریح به پارکی میروی که شاخه هایش معتادان هستند و تنه درختانش مواد مخدر
من شب نمی توانم بخوابم از پر خوری، تو شب نمیتوانی بخوابی از گرسنگی
من بیمار می شوم چون زیر باد خنک کولر خوابیدم، تو بیمار می شوی چون در محیط کثیف و آلوده زندگی می کنی
من اضطراب و استرس دارم برای امتحانم، تو اضطراب و استرس داری برای اینکه نکند به مقدار لازم کاسبی نکرده باشی و شب خونه راهت ندهند
من نگرانم برای اینکه رو ماشینم خط نیفتد، تو نگرانی بعد از مصرف مواد، پدرت تو را به باد کتک نگیرد و آسیبی به تو نرساند
من تلاش می کنم برای پیشرفت در کار و تحصیلم، تو تلاش می کنی برای رهایی از اعتیاد و فحشا و ظلم
من التماس می کنم برای رسیدن به لذات دنیایی، تو التماس می کنی برای سیر کردن شکم خانواده و خودت
من ناراحتم برای نداشتن ماشین آخرین مدل، تو ناراحتی برای فشاری که آدم ها توی مترو بهت میاروند و زیر دست و پا میمانی
من کار می کنم برای درآمد و خرج زندگی ام، تو کار می کنی برای درآوردن پول مواد پدر و مادرت
من غمگین می شوم برای اینکه ثروتمند نیستم، تو غمگین می شوی برای پولی که هر روز با تلاش به دست می آوری و در آخر به زور ازت می گیرند
من جلب توجه می کنم برای خودنمایی و فخرفروشی، تو خودنمایی می کنی برای کسب محبتی که هیچوقت در زندگی ات آنرا ندیدی
من می خندم به زمین خوردن یک آدم در خیابان، تو می خندی برای کسی که به تو اهمیت می دهد
من گریه می کنم برای نرسیدن به هوس هایم، تو گریه می کنی از این همه ظلم و ستم سیاهی...
مسعود؛ از اعضای خانه علم
- ۹۱/۰۳/۲۰
مسعود به حال خوشت غبطه می خورم و دعا میکنم برای بهتر شدن این حال... و تو هم بخواه تا برسیم