وبسایت خبری جمعیت امام علی(ع)

اخبار و گزارش‌ها و تصاویر طرح‌های جمعیت امام دانشجویی مردمی امام علی(ع)

وبسایت خبری جمعیت امام علی(ع)

اخبار و گزارش‌ها و تصاویر طرح‌های جمعیت امام دانشجویی مردمی امام علی(ع)

خاطرات تلخ و شیرین ما: می خوایم با هم فرار کنیم!

يكشنبه, ۱۷ شهریور ۱۳۹۲، ۰۵:۰۷ ب.ظ

فقط 16 سالشه... متولد 1376
میگفت: آقا می خوام باهاش فرار کنم!
پرسیدم: چرا؟...
گفت: باباش خیلی اذیتش می کنه...
می گفت بابای دختر عمه اش اعتیاد داره و امون دخترک بریده شده از بس که آزارشون میده...
می گفت: آقا می خوام دستش رو بگیرم و با هم فرار کنیم... میریم یه جایی که هیچ کس پیدامون نکنه
گفتم: چقدر سواد داری؟
گفت: یکی دو کلاس بیشتر خوندم! خیلی وقته از مدرسه اومدم بیرون!
گفتم: اون چقدر سواد داره؟
گفت: اون اصلا مدرسه نرفته.
بعد ادامه داد: به نظرت درس خوندن فایده ای برام داره؟
گفتم: حتما... من که از درس خوندم راضی ام. چشممو به این دنیا باز کرد...
یه نگاه معنی داری کرد توی چشمام و گفت: آقا کمکم می کنی درسمو دوباره ادامه بدم؟

گفتم: ما اینجاییم برای همین کار... مطمئن باش خونه علم و معلم هاش حتما کمکت می کنن.

.

.

.


عکس: یکی از بچه های تیم فوتبال «خانه علم دروازه غار تهران»

  • محمد هنرمند

نظرات  (۲)

سلام .من قسمت خاطرات رو خیلی دوست دارم.ممنون که گذاشتی مهنا جون
سلام به همگی تون برای تمام تلاشهاتون خسته نباشید میگم
خاطره ای که نوشتید از همین پسری که عکسشو زدین؟

پاسخ:
پاسخ: سلام... خیر :)
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی